چند روزپیش رفتم محل بهداری شماره ۱ سابق دولت آباد(مرکز سلامت جامعه دولت آباد)... یاد دوران کودکی ام افتادم که برای واکسیناسیون به این محل میومدیم و با چشم پر از اشک برمی گشتیم ..عجب روزهایی بود ..ولی یادم هست اون روز ها این بهداری مثل یک پارک بود ..یعنی پر از درخت و بوته های بابا رکن الدین و خلاصه با اینکه ساختمان کلنگی داشت ولی جای با صفایی بود ولی الان بهداری شده یک ساختمان بین یک زمین و اثری از اون اشجار و درختان نیست ... خوبه مسئولین امر بجای نگاه اقتصادی به زمین این محل نگاهی زیست محیطی داشته باشند ..
امروز مردم اطراف خیابان آیت الله محقق صدای مهیبی را شنیدند ...صدای مذکور صدای انفجار ترقه در زیز پای جوانی بنام یوسف کریمی بود ..بنده خدا خیلی از ناحیه ران پا و شکم دچار مصدومیت شده بود ...امید داریم که خداوند اون رو صحیح وسالم به خانواده اش برگردونه
با عرض تسلیت خبر رسید که جوان مذکور فوت کرد
شهرداری دولت آباد با وجود همه پیشرفت هایی که داشته هنوز در بحث روابط عمومی به صورت سنتی عمل میکنه و از فضای مجازی در این عرصه عقب مونده ... اخه برادرها این چه سایتیه که شهرداری داره... از شهرداری دولت آباد بعیده
اول ماه رمضان یکی از دوستان برای خرید یک زبان و یه کم آب به یکی از کله پاچه های های دولت اباد رفته بود .. حسابش شده بود ۸۰۰۰ تومان .. کارت را داده بود به صاحب اونجا و اون فرد ۸۰۰۰۰ هزار تومان کارت کشیده بود .. دوست ما هم که اون موقع هواسش نبود بعد از افطار و خوردن اون زبان از روی پیام بانک متوجه شده بود که آره ..این یک کاسه براش ۸۰۰۰۰ هزار تومان آب خورد .. خلاصه پس از مراجعه ها وتماس های مکرر با این فرد بعد از بیست روز بقیه پولش را پس گرفت .. القصه .. دوست من تجربه پیدا کرد که اولا دیگه خودش کارت بکشه ثانیا بعد کارت کشیدن رسیدش را چک کنه و اگه مشکل داشت همون وقت حلش کنه ...چون هیچ قانونی برای پس گرفتن این پول وجود نداره الا اینکه یه دعوا راه بیندازی و پولت را پس بگیری .... قصه ما به سر رسید ..کلاغه به خونش نرسید...